اشاره: از اعضای سابق شورای عالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و افراد نزدیک به حاجاحمد خمینی است که دستی بر سیاست داشته و با تاسیس حزب سبز به اصولگرایان منتسب است، اما موافق همه اقدامات و سخنانشان نیست و در جرگه اصولگرایان منتقد قرار دارد و معتقد است اعضای دولت سیزدهم با یکدیگر هماهنگ نیستند و عملکردشان در برخی موارد گل به خودی است. با اینکه چهره سیاسی است، اما اظهارنظرش درباره واکسنهای وارداتی کرونا بهصورت گستردهای فراگیر شد تا حدی که مدتها نقل محافل گروههای اینستاگرامی بود. وی هشدارهای زیادی در خصوص تحرکات جبهه پایداری داده و تاکید دارد که این گروه مرزبندی خود را با جریانهای اصولگرایی برجسته کرده و هدف اصلی آنها حرکت به سمت حکومت اسلامی است درحالیکه قانون اساسی بر جمهوری اسلامی تصریح کرده. حسین کنعانیمقدم مهمان این هفته جامپلاس، معتقد است با شرایط موجود نمیتوان انتظار گرمشدن تنور انتخابات را داشت و رقابت بین اصولگرایان است که تاکنون سه لیست را ارائه دادهاند. به نظر این فعال سیاسی افزایش مشارکت در انتخابات مهمتر از این است که رایها به کدام سمتوسو باشد.
آنچه در ادامه از نظرتان میگذرد، نسخه تفصیلی گفتگو با حسین کنعانیمقدم است. شما میتوانید فیلمهای مرتبط با جام پلاس را در اینجا مشاهده کنید.
برخی احزاب و فعالان سیاسی اخیرا دیداری با رئیسجمهور داشتند. برخی این دیدار را دیرهنگام دانسته و عدهای هم از آن بهعنوان یک اقدام پردستاورد یاد کردند. ارزیابی و تحلیل شما از این برنامه چه بود؟
مقام معظم رهبری مؤلفههایی اعم از سلامت، رقابت، مشارکت و امنیت را برای انتخابات پیش رو مطرح کردند بعد از بیانات رهبر انقلاب و تاکید ایشان مبنی بر مشارکت حداکثری در انتخابات آینده، دولت برای تحقق این هدف پا به عرصه سیاسی گذاشت تا تحرک جدیدی را در این زمینه ایجاد کرده و موانع موجود بر سر راه مشارکت سیاسی مردم را بردارد. این دعوت با اینکه دیرهنگام بود، اما آغاز خوب و گام مثبت و رو به جلویی است و از فرصت دو ماهه منتهی به انتخابات میتوان برای شنیدن حرفهای موافقان، مخالفان و منتقدان استفاده کرد و از راهکارهایی که احزاب، تشکلهای سیاسی و شخصیتهای مرجع سیاسی، دینی یا اجتماعی ارائه میکند بهرهمند شد و با استناد به آنها مؤلفههای مورد نظر رهبری را محقق کرد. این نخستین بار بود که همه جناحها و نحلههای سیاسی در یک مراسم با مقامی مثل رئیسجمهور ملاقات داشتند و ایشان نیز مشتاقانه پذیرای نظرات بودند و بهطور کلی جلسه بسیار خوبی بود. نظیر برپایی این برنامهها در دورههای قبل سابقه نداشت و رویه معمول این بود که مدعوین شامل اعضای احزاب و گروههایی میشدند که همراستا با گرایشهای سیاسی دولت بودند.
دبیرکل خانه احزاب هم به این موضوع اشاره کردند.
بله. این دست اقدامات نشاندهنده این است که دولت رویکرد جدیدی را اتخاذ کرده است و دغدغه آنها این است که بحث مشارکت را وسیعتر از بحث ساختار حاکمیتی دنبال و با راهکارهای اجرایی ظرفیت موجود در احزاب و مردم را فعال کنند. سخنان حضار بعضا تلخیها، انتقادها، عقدهگشاییها و حمایتهایی بود و برخی نیز راهکار ارائه دادند، اما با وجود این رئیسجمهور با گوش شنوا و روی باز مطالب را شنیدند و این گام مثبتی به نظر میرسد. احساس ما این است که دولت در این خصوص به صورت جدی وارد عمل شده و بهدنبال این است که راههای مشارکت حداکثری را باز کرده و موانع را برطرف کند. پیشنهاداتی هم وجود داشت، ما نیز پیشنهادات عملی داشتیم و آنها را ارائه کردیم و توقع داریم که این جلسات قدری کاربردیتر و راهبردیتر دنبال شود تا منویات مقام معظم رهبری در اینخصوص تحقق یابد.
ظاهرا در آن جلسه حاشیههایی نیز ایجاد شد. ماجراهای دعوای لفظی که با آقای محصولی پیش آمد چه بود؟
ما در اسفندماه با یک مرصاد سیاسی مواجه هستیم و همه دشمنان داخلی و خارجی، شکستخوردههای سیاسی و کسانی که از پیشرفتهای ایجاد شده در جمهوری اسلامی زخم خورده هستند تلاش میکنند با ایجاد یک جو ناامیدی، مانع حضور مردم در انتخابات شوند و به این صورت مقبولیت و مشروعیت نظام را زیرسؤال ببرند و بر این موج سوار شوند این گروههای معاند اقدامات عملیاتی متعددی را در زمینههای مختلف برای دستیابی به این هدفشان انجام دهند. اولین کاری که میکنند این است که فضای سیاسی را غبارآلود کنند تا حق و ناحق شناخته نشود مثل اتفاقی که در فتنه ۸۸ رخ داد. از همین رو یکی از وظایف احزاب سیاسی این است که پل ارتباطی بین مردم و حاکمیت باشند و مطالبات مردم را با حاکمیت مطرح کرده و آن را تبدیل به برنامه کنند و اجازه ندهند که کار بهجایی برسد که مطالبات به کف خیابان برسد، موضوعی که خیلیها دنبال آن هستند. وجود فضای شفاف در انتخابات آینده بسیار مهم است. یکی از بحثهای مطرح شد این بود که، کسانی پشت این میز نشستهاند روزی وزیر، نماینده مجلس یا مسئول بودند و همه آنها در فرآیندی که الان نتیجه آن را میبینیم مشارکت داشتند. پس نمیشود دیگران را محکوم کنید و بعد بگویید هیچ مسئولیتی ندارید. کسی که مسئول بوده باید پاسخگو باشد. آقای محصولی در آن مقطع زمانی وزیر کشور بود و مسئولیت برگزاری انتخابات را بهعهده داشت. ایشان نباید وارد این بحث میشد که آن زمان چه اتفاقاتی افتاده است و آقای ربیعی، محسن هاشمی و... هم پاسخ دهند. آن جلسه زمان مناسبی برای کالبدشکافی فتنه ۸۸ نبود.
چرا؟
ما حاضر هستیم بنشینیم و به کالبدشکافی این موضوع بپردازیم و مقصر را مشخص کنیم، ولی در جلسهای که با هدف شفافیت سپهر سیاسی کشور برگزار شده است تا همه در آنجا حضور پیدا کنند و فضای غبارآلود سیاسی کشور تلطیف شود، جای طرح این مباحث نبود.
و در نهایت آقای رئیسی ورود کردند.
بله آقای رئیسجمهور ورود کردند و مانع از این شدند که این حرفها و بحثها به آن شکل بیان شود. درست است که دوستان باید تجارب خود را برای هرچه بهتر برگزار شدن انتخابات آینده مطرح کنند، اما اینکه بخواهند گذشته را وسط بیاورند و از آن بهعنوان ابزاری برای انتقام سیاسی یا حذف رقیب استفاده کنند، درست نیست و مطمئنا استفاده ابزاری از گذشتهای که نواقصی هم در آن وجود داشته، مشکلی را حل نمیکند. ما باید از این فرصت استفاده کنیم تا رایاولیها و آحاد جامعه را برای شرکت در انتخابات ترغیب کنیم. چند روز پیش برنامههای صداوسیما را نگاه میکردم و گفتم بحث الان این نیست که به چه کسی رای بدهیم و نماینده مجلس باید چه مؤلفههایی داشته باشد، سؤالی که در حال حاضر وجود دارد این است که چرا باید رای بدهیم؟ پرسش نسل جدید ما این است که رای دادن من چه منفعتی دارد؟ تبیین این موضوع برای رایاولیها بسیار مهم است. یک جملهای بیان کردم که رای میدهم، چون هستم! به نظر میرسد این مسأله باید توسط رسانههایی نظیر جامجم که مخاطب زیادی دارد، برای نسل جدید تبیین شود و آنها به این سمت بروند که رای دادن حق قانون اساسی ماست، حق شهروندی ماست، حق شخصی ماست.
موضوعی که بیان کردید نکته مهم و درستی است، اما نکتهای که ذهن بسیاری از جوانان و رایدهندگان را به خود مشغول کرده، این است که رای بدهم که چه شود. دغدغه موجود ناشی از این است که شاید آن تحولی که باید اتفاق میافتاد رخ نداده و به نوعی باعث دلسردی شده است.
روشهای مختلفی برای تغییر و تحول در کشورها وجود دارد؛ اقدامات کودتایی و مخرب، انقلاب و تعیین سرنوشت براساس آرای مردم ازجمله این شیوههاست. وقوع تغییر و تحول در جامعه ما نیازمند حضور در پای صندوقهای رای است تا با رایمان سرنوشت خود را تعیین کنیم. پرسش حق افراد جامعه است و جوانی که الان این سؤال را میپرسد کاملا حق دارد، زیرا میگوید خیلیها را دیدم که رای دادند و پدرانمان رای دادند و نتیجه چه شد؟ برخی اوقات با پروندههای اختلاس و سوءاستفاده مواجه میشوید. بعضا نمایندگانی بودند که نه فقط به وظایف خود عمل نکردند بلکه از موقعیت خود سوءاستفاده کردند. شعارهایی داده شد که به آن عمل نشد. مطالبات مردم روی زمین مانده و یکسری مسائل دیگر مطرح میشود. در جلسه خدمت ریاستجمهوری بیان کردیم که وقتی بحث افزایش مشارکت است، نباید یکسری کارها را انجام دهید. وقتی از حقوق کارمندان، معلمان و... مالیات دریافت میشود یا اینکه اینترنت را گران میکنید، ناخودآگاه موانعی برای افزایش مشارکت فراهم میشود.
* بهشخصه نظری درخصوص افزایش قیمت اینترنت ندارم و موافق یا مخالف آن نیستم و به عقیده من اگر قرار است این اتفاق بیفتد چرا باید انجام آن را به بعد از انتخابات موکول کنند. این کار یک نوع فریبکاری است و پس بهتر است که اتفاقات در زمان خودش بیفتد. این کار چه ایرادی دارد؟ مثلا دولت میخواهد مالیات بگیرد، چرا باید بگوییم صبر کنیم انتخابات بگذرد و بعد این کار انجام شود و مردم را فریب دهیم. بهنظر میرسد انجام این کار توهین به مردم است و آنها میگویند باز انتخابات شد و میخواهند از آن استفاده ابزاری کنند تا ما را پای صندوق رای بکشانند.
حق دولت است که سیاستهای خود را در هر زمانی که لازم باشد اعمال کند، ولی در این میان حق مردم هم باید رعایت شده و درخصوص سیاستهای اعمالی دولت توجیه شوند. دولت باید علت گرانی اینترنت را به مردم توضیح داده و به آنها بگوید که با این اقدام میخواهیم زیرساختها را توسعه دهیم، سرمایهگذاری کنیم و از نسل ۵G استفاده کنیم و به این ترتیب زمینههای لازم برای این کار را تشریح کنیم و توجه به این موارد لازم است.
معتقد هستید دولت تبیین رسانهای مناسبی ندارد؟
بله. در تمام موارد همینطور است از بنزین گرفته تا مالیات و .... مردم ما به یک بلوغ سیاسی رسیدهاند و از فهم اجتماعی قابل قبولی برخودارند و بر مشکلات ناشی از تحریمها واقفند که یک جنگ هیبریدی تمام عیار علیه ما صورت گرفته و در حال نبرد هستیم و ملاحظات را میفهمند و اگر نمیفهمیدند مشکلات فراتر از اینها بود. در آمریکا کوچکترین مسألهای که پیش میآید مردم میریزند و غارت میکنند، ولی مردم ما از شعور و بلوغ سیاسی ممتازی بهرهمندند پس بهتر است با آنها روراست باشیم و در خیلی از موارد نظرسنجی و افکار عمومی را در این خصوص اقناع کنیم. به نظرم قانون اساسی دست ما را برای انجام این قبیل کارها باز گذاشته است. چه اشکالی دارد که در مسائل اقتصادی و اجتماعی به آرای عمومی رجوع کنیم به محض اینکه حرف نظرسنجی و آرای عمومی میشود، برخی از آن به رفراندوم قانون اساسی تعبیر میکنند در صورتی که اصلا این بحثها مطرح نیست.
با توجه به زیرساختها و چالشهایی که وجود دارد، اگر فرض را بر این بگذاریم که اپراتورها قصد توسعه و ارائه خدمات بهتر دارند، یعنی برای چنین افزایش قیمتی هم باید نظرسنجی شود؟
خیر. نمیگویم برای هر کاری نظرسنجی شود. دولت مسئول است و باید پاسخگو باشد و جوانب کار را در نظر بگیرد، برنامه هفتساله و پنجساله بر توسعه زیرساختها تاکید دارد و باید به این چارچوبها عمل کند. قانون بودجه هم داریم و دولت موظف است در اعمال این سیاستها مردم را اقناع کند. من به دعوت وزیر خارجه چین به این کشور سفر کردم. تمام ویپیانها در آنجا بسته شده و اینترنت ۵G در اختیار مردم است و شبکهها وسیع است و در این زمینه تا حد زیادی مستغنی هستند و اصلا نیازی نیست مردم برای دسترسی به شبکهها با ویپیان کار کنند. ما هم باید زیرساختها را تقویت و به این توسعه دست پیدا کنیم و الزامات آن را هم در نظر بگیریم. نمیشود مردم زیر خط فقر باشند و ما برای تامین کسری بودجه به همین مردم که الان آسیبپذیر هستند، فشار بیشتری وارد کنیم. ۴۰۰ میلیون نفر در چین زیر خط فقر بودند و دولت ظرف پنجسال با اجرای یک برنامه این معضل را از بین برد. به پکن که رفتیم، آلودگی آنقدر زیاد بود که نمیشد بدون ماسک در خیابان تردد کرد، بنابراین دولت تصمیم گرفت تمام ماشینها در پایتخت هیبریدی و برقی شود و الان هوا در پکن پاک است و همه خودروها پلاک سبز هستند. نظرم این است که اعمال سیاستها باید با اعلام سیاستها تناسب داشته باشد و لازمه اتخاذ و اجرای آن برنامهها اقناع و پذیرش مردم است و در غیر اینصورت ممکن است شاهد نافرمانی مدنی در جامعه باشیم.
به نظرتان اقناعسازی و پیوست رسانهای دولت در خصوص بحث هدفمندی یارانهها کافی بود؟
خیر، آن هم کافی نبود. من در مجمع کمیسیون اقتصاد بودم و خیلی از مسئولان درخصوص این سیاستها توجیه نبودند.
منظورم دولت فعلی است؟
در دولت فعلی هم کارهایی که انجام میشود در صورتی موفقیتآمیز است که به صورت شفاف به مردم اطلاعرسانی شود و زمینههای آن را فراهم کنند تا افکار عمومی اقناع شوند در غیر این صورت ناموفق هستند. مقدار پولی که بهصورت ماهانه در قالب یارانه پرداخت میشود، چیزی نیست، چون ما یارانه پنهان خیلی داریم و شامل یارانههایی است که با عناوین مختلف پرداخت میشود، بنابراین اگر مردم روی بحث یارانه توجیه شوند، تعداد کثیری از آنها پذیرای اعمال این سیاستها هستند.
در صحبتهای خود به بحث ویپیان اشاره کردید. گفتید در چین به دلیل اینکه سرعت اینترنت بالاست، کسی از ویپیان استفاده نمیکند در صورتیکه از ویپیان برای دور زدن و دسترسی به یکسری شبکههای دیگر استفاده میشود.
آنجا برخی شبکهها همچون گوگل فیلتر است، ولی جایگزین گوگل شبکههایی ایجاد کردهاند که بهتر از گوگل کار میکند. به همین علت کسی دنبال ویپیان نمیگردد که با گوگل کار کند. به عنوان مثال، شبکههای مرتبط با دانشافزایی، بانکهای اطلاعاتی و سیستمهای مدرن اطلاعرسانی در چین آنقدر فراوان است که کسی فکر پیوستن به شبکههای خارجی و استفاده از فیلترشکن نیست و به این ترتیب مردم را از مراجعه به شبکههای بیرونی که عمدتا علیه حاکمیت کار میکنند و قصدشان ایجاد یک نوع جنگ روانی است، بینیاز کردهاند.
به موضوع خودرو اشاره داشتید؛ به نظرتان چند درصد از آلودگی هوای تهران به بحث خودروها برمیگردد؟
به نظرم ۱۰۰ درصد است. این عدد را با توجه به مطالعهای که در حزب خودمان در حوزه محیط زیست انجام داده و بحث تغییر پایتخت از تهران به جای دیگر را مطرح کردیم، اعلام میکنم. شرایط اکوسیستمی تهران به نحوی است که آلایندهها از سمت غرب تهران که کارخانهها هستند، تولید میشود و به سمت تهران میآید و آلاینده تولید میکند، چون راه فراری ندارد. از آن سو خودروهای زیادی در پایتخت مستقر هستند و علاوه بر آن چند میلیون خودرو هم روزانه به داخل تهران میآیند و در پایان روز خارج میشوند و به لحاظ نوع سوختی که استفاده میکنیم در پاییز که وارونگی هوا هم وجود دارد آلودگی شدت گرفته و مرگ و میر و بیماریهای ناشی از آن وحشتناکتر از کروناست. متاسفانه در صنعت خودرو هم با معضل انحصارطلبی مواجه هستیم و همین امر باعث شده است که خودروسازان به سمت حل این مسأله نروند. راهکار برونرفت از این بحران این است که تولید و واردات خودروی کشور باید به سمت هیبریدی یا برقی برود.
زیرساختهای مرتبط با آن هم باید وجود داشته باشد. تولید و ورود خودروی برقی مستلزم این است که جایگاههایی هم باید برای تامین برق آن وجود داشته باشد.
تا اجبار حاکمیتی نباشد، هیچ کسی دنبال ایجاد چنین زیرساختهایی نمیرود. میگویند ما که پولمان را میگیریم و سرمایه ما میچرخد پس چه کاری است که خود را به زحمت بیندازم و یورو ۴ یا یورو ۵ بگیرم. وقتی حاکمیت از باب حکمرانی اعمال قدرت کند این مسائل باید جمع شود. در خیلی از کشورها همین قاعده است.
اول باید زیرساخت فراهم شود و بعد خودروی برقی وارد شود.
زیرساختها اینطور نیست که دستوری انجام شود. اقتصاد دستوری نیست. اقتصاد یک زمینه علمی دارد و بر اساس آن حرکت میکند. در چین به همه خودروسازان گفتند پنج سال فرصت دارید زیرساختهای خود را متناسب با خودروهای هیبریدی و برقی درست کنید بنابراین آنها را مجبور کردند و الان به نتیجه رسیدند. آیا این اقدام تاکنون در کشورمان انجام شده است و ما گفتهایم که اجازه نمیدهیم فلان ماشینهایی که فاقد این خصوصیات هستند، حداقل وارد تهران نشوند؟ درست است موضوعاتی مثل معاینه فنی مطرح است، اما چنین قانونی را اصلا اعمال نکردهایم. ممکن است بتوان دستوری کرد، ولی ابتدا باید ساز و کاری برای اقناع مردم داشته باشیم و در مرحله بعد زیرساختها را فراهم کنیم.
اقناع هم نوعی زیرساخت است.
بله، باید اقناع صورت گیرد و در مرحله بعد تهیه یا توسعه زیرساختها و سرمایهگذاری لازم در دستور کار قرار گیرد.
به موضوع انتخابات بازگردیم. دوگانه معیشت و بحث ردصلاحیتها در خصوص مشارکت و نقش آن در نحوه حضور مردم پای صندوقهای رای مطرح است؛ به نظر شما کدامیک از این دوگانهها برای مردم مهمتر است و برای آنها اولویت دارد؟
من با یکسری جوانان بحث میکردم و گفتم مطالبات شما چیست؟ یکی گفت شما! گفتم ما را میخواهید؟ گفت منظور از شما یعنی ش شغل، م مسکن و ا ازدواج. جوانان این سه مورد را میبینند. یک مرتبه بالاتر برویم به اساتید دانشگاه و نخبگان کشور برسیم، به آنها بگوییم میگویند آزادی، اطلاعرسانی، اینترنت پرسرعت، دسترسی به مراکز علمی و تحقیقاتی دنیا، افزایش مراکز اینچنینی در کشور و ...! مطالبات متفاوت است. زن خانهدار یا کارگر هم همینطور متفاوت است؛ وقتی با این قشر صحبت میکنیم بیشتر موضوعات حول مسائل معیشتی است. وقتی میبینند قادر به تامین نان، گوشت، مرغ و ... سر سفره نیستند پس مطالبات آنها محدود به نیازهای اقتصادی و معیشتی میشود. ما نباید مشارکت را محدود به رای دادن کنیم؛ این اشتباه است. مشارکت به معنای مشارکت سیاسی است. مشارکت سیاسی باید فعال و مؤثر باشد. یعنی فردا که من به شما رای دادم و وارد مجلس شدید، سراغ شما بیایم و بگویم شعارهایی که دادید و مطالباتی که ما داشتیم به کجا رسید، نه اینکه نمایندگان چهار سال بروند و هر کاری که دلشان میخواهد بکنند و اصلا سراغ مردم را نگیرند. اسم نمایندگان تهران را از مردم بپرسید اصلا آنها را نمیشناسند و اسامیشان را نمیدانند، این مشارکت فعال و مؤثر نیست، ما این بخش را رها کرده ایم. به نظر من این نوع مشارکت مردم باید تعریف شود و ما درصدد جلب مشارکت فعال و مؤثر باشیم.
این امر بیانگر این است که به سمت حزبی شدن انتخابات برویم؟ راهکار مشارکت فعال و مؤثر چیست؟
حزب تاریخ مفصلی دارد. برخی از احزاب هستند که دولتساخته هستند؛ یعنی دولتها سرکار میآیند و از قدرت و رانت خود استفاده کرده و حزب تشکیل میدهند. حزب کارگزاران، حزب مشارکت، حزب مهر و عدالت و... از جمله این احزاب است. اینها فقط بر اساس قدرت شکل میگیرند و پس از سقوط قدرت، آنها هم دچار افت شده و کارایی و نفوذ خود را از دست میدهند. اینگونه احزب به درد نمیخورد. کارکرد اصلی احزاب این است که دولتساز باشند، نه اینکه دولت تشکیل بدهند. یکسری احزاب هم نخبگانی هستند و اعضای محدودی دارند. مثلا ۳۰۰-۲۰۰ نفر هستند، ولی از اتاق فکرهای خوبی بهرهمندند و میتوانند برنامه ارائه و دولت در سایه ایجاد کنند. اینها خیلی خوب هستند و میتوانند در جایگاه مرجعیت سیاسی برای نظام و مردم اثرگذار باشند. یکسری احزاب هم هستند که فقط عضوگیری میکنند و کمیت برای آنها ارزشمندتر از کیفیت است. اینها احزاب پوپولیستی هستند. ممکن است بخشی از مردم در این احزاب ثبتنام کنند، ولی نگاه بسیاری از این احزاب بسته است و صرفا مطالبات حزبی، قومی و قبیلهای در آن شکل میگیرد و نمیتوانند تاثیر چندانی در سپهر سیاسی کشور و اراده سیاسی و نیز در تصمیمسازی و تصمیمگیری داشتهباشند.
برخی احزاب نیز به حاکمیت وابسته هستند. نمونه آن در آمریکا و اروپا دیده میشود و دو سه حزب هستند که حاکمیت هم دست آنهاست؛ یعنی یا دموکرات سرکار میآید یا جمهوریخواه. در انگلیس هم احزاب مختلفی فعالیت دارند، اما آن تشکیلات به دلایل گوناگون به درد ما نمیخورد. البته حزب جمهوری اسلامی میخواست چنین فرآیندی را طی کند، قدرتمند هم بود و خوب پیش رفت. چین تک حزبی است و قدرت در دست حزب کمونیست است. البته گفته میشود هفت هشت حزب دیگر هم حضور دارند؛ ولی حرف اول و آخر را حزب کمونیست چین میزند. در ایران، ولی مهم این است که حزب بتواند حکمرانی مطلوب انجام دهد.
منظورتان از حکمرانی خوب چیست؟
حکمرانی خوب یعنی اینکه بتواند مشکلات را حل و مسائل را برطرف کند و پاسخگوی مطالبات مردم باشد. حکمرانی خوب یعنی آدمهای خوبی در سیستم باشند، شورای نگهبان افراد را از ۱۰ فیلتر رد میکند. گاهی فرد خیلی خوب است، ولی وقتی در ساختار قرار میگیرد میبینیم کار بلد نیست و کارآمدی ندارد و نظام را زمین میزند. مثلا در چین حکمرانی مطلوب را طوری تعریف کردند که همه از حاکمیت حزب تبعیت کنند و تا آخرین مرحله نیز تابع باشند؛ ولی در کشور ما روند به گونهای است که رئیسجمهور یا وزیر دستور میدهد، اما دو پله پایینتر که میآید مصداق این شعر میشود که، چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند! میگوید من کاری به اینها ندارم و کار خود را میکنم. این حکمرانی مطلوب نمیشود. به همین دلیل ما همیشه در خصوص کارآمدی نظام ضربه خوردهایم و نتوانستهایم آن را به رخ بکشیم. ماموریت اصلی احزاب این است که پل ارتباطی بین مردم و حاکمیت باشند و با تولید برنامه، محتوا و تعیین برخی خطمشیها، مطالبات مردم را به حاکمیت برسانند و این ارتباط را برقرار کنند؛ اما احزاب ما اینطور نیستند. من در خانه احزاب هستم و احزاب را میبینم. احزاب هم خیلی تلاش میکنند بتوانند این ماموریت را انجام دهند، ولی طی بررسیهایی که انجام دادهام، باور اینکه احزاب میتوانند در تصمیمسازیها و سیاستگذاریها اثرگذار باشند، در هیچیک از دولتها وجود نداشتهاست.
در دولتهای قبلی هم دستی بر آتش داشتند و به قولی هم حزب داشتند هم حزب ساختند.
من به شما بگویم هیچ رئیسجمهوری در این مملکت با حزب روی کار نیامدهاست. بلکه روی کارآمده و بعد حزب ساختهاست. همه دارند و میدانند احزاب نیز با آنها افول و سقوط کردند و پایگاه مردمی ندارند، مردم هم عبور میکنند. مردم پشت صف احزاب، گروهها و جناحها نمیایستند و خود را معطل آنها نمیکنند. مردم راه را پیدا کرده و عبور میکنند به همین دلیل حتی خود احزاب هم از شخصیتهای معروف عبور کردند که داستان اصلاحطلبان و اصولگرایان گویای این مباحث است. از این لحاظ فاقد احزابی هستیم که به معنی و مفهوم حزب بتوانند در حکمرانی مطلوب نقش داشته و ایفاگر شکلگیری اراده سیاسی در کشور باشند و در تصمیمسازی و تصمیمگیریها حضور داشته باشند.
تحلیل شما از فضای انتخاباتی امروز چیست؟
ترندها و روندها در انتخابات را با یک روش علمی از ابتدای انقلاب تاکنون در انتخابات به دست آورده و منحنیهای مرتبط با آن را رسم کردهام. بر اساس این منحنیها میتوانیم پیشبینی کنیم با تحولاتی که اتفاق میافتد روند آرا با توجه به این متغیرها چگونه بالا و پایین میرود. این مطالعه بر اساس انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و حتی شوراهای شهرهایی همچون تهران انجام شده است و همه اینها را بیان کردهام. شاهد هستید هر زمان که گفتمان متناسب با انقلاب، مردم و مطالبات مردم مطرح میشود مشارکت بالا میرود و مردم پای صندوقها میروند، چون احساس میکنند این گفتمان اگر قالب شود و مسئولیت را به دست بگیرد میتواند مشکلات مردم را حل کند. در این روندها ۳۰ درصد آراء سازماندهی شده است و مردم به لحاظ علایقی که به احزاب، تشکلهای سیاسی، جناحهای مختلف و گرایشهای گوناگون دارند میگویند به چه کسی رای بدهیم؟ او هم رای میدهد، شاید فرد را نشناسد، ولی به هر حال یک حس تبعیت از جریانهای سیاسی دارد. این ۳۰ درصد همیشه کف انتخابات ما بوده و همیشه هم حضور دارند. اما ۷۰ درصد آرای ما خاکستری است که در فضای سیاسی هم معروف است. در این ۷۰ درصد مناطقی که ۳۰ درصد آنها خصوصا آنهایی که رای اولی هستند به شرایط کشور و مسائل اقتصادی، گفتمانی که میخواهد مطرح شود یا ممکن است با توجه به شرایط گفتمان جدید ـ که سابقه شکلگیری آن را در انتخابات داشتیم ـ جذب شعارها میشوند. گرچه الان شرایط فرق کرده و شعار و شعور باید با هم باشند و مردم شعار خالی را قبول نمیکنند در نهایت به دلیل آن شعوری که پیدا میکنند روزهای آخر تصمیم میگیرند پای صندوقهای رای بیایند. ۳۰ درصدی که الان بیان میکنم منجمد است.
علت این انجماد چیست؟
برای اینکه هیچ پالس مثبتی را در جامعه و افکار عمومی نمیبیند که بیاید رای بدهد. حرف این است که چرا باید رای بدهد، نمیگویند به چه کسی رای بدهیم. بخشی از این آرا در انتخابات مربوط به آرایی است که میگویند فلانی میخواهد پیروز انتخابات شود، به مخالف او رای بدهیم که این نشود، اما به اینکه این مخالف چه کسی است و آیا به درد آنها میخورد یا خیر، کاری ندارند. میگویند فقط به او رای بدهیم که دیگری رای نیاورد مثلا انتخابات به دور دوم بکشد یا در انتخابات شکست بخورند. اینجاست که نقش احزاب و رسانه نمایان میشود تا یخ موجود در آنها را آب کنند و این افراد را به این مرحله برسانند که چرا باید رای بدهیم و به این ترتیب وارد عرصه انتخابات شوند. دو تا ۳۰ درصد برابر با ۶۰ درصد هستند. این مرز انتخاباتی است و خیلی از جاهای دنیا ۴۰-۳۰ درصد هستند و خیلی از جاهای دیگر دنیا هم مثل ترکیه است که حضور در انتخابات را اجباری میکنند و میگویند اگر رای ندهید از این حقوق شهروندی محروم هستید و حتی جریمه میکنند. ما دنبال این روندها نیستیم، چون اعتقاد داریم مردم ما از شعور و بلوغ سیاسی برخوردار هستند و اهمیت حضور در انتخابات را درک میکنند. برای ۴۰ درصد از مردم هم اصلا اهمیتی ندارد که حاکمیت دست چه کسی باشد، چپ، راست یا مستقل! میگویند ما میخواهیم زندگی کنیم و رفاه داشته باشیم و مشکل کار، مسکن، خورد و خوراک نداشته باشیم حالا این را هر کسی بدهد فرقی ندارد، میخواهد شاه باشد یا نظام جمهوری اسلامی. این دسته از افراد جامعه دغدغهای نسبت به بحث انتخابات ندارند و شاید اگر از آنها بپرسید میگویند ما رای نمیدهیم. این روند طبیعی است و در همه جای دنیا هم وجود دارد و هنر جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی این بود که این افراد را نیز پای کار آورد؛ و رفراندوم ۹۹ درصدی و برگزاری انتخاباتی با ۷۰-۶۰ درصد و حتی ۸۰ درصد آرا نشان میدهد که میتوان این افراد را هم حساس کرد و پای کار آورد. الان هم باید این کار را کنیم هر چند فرصت کوتاه است، اما چون دولت میگوید مردمی و تحولگرا هستم اعتقاد دارم یکسری رفتارهای دولت میتواند مردم را به اینکه بحث تحول مورد توجه و رای آنها در این روند اثرگذار است، امیدوار کند.البته تفاوتهایی بین تحول و تغییر وجود دارد و هر تغییری ممکن است مثبت نبوده و حتی منفی باشد، ولی ویژگی اصلی تحول این است که به سمت رشد و تعالی میرود. ما دنبال این هستیم که تداوم انقلاب اسلامی به رشد و تعالی ما بینجامد و در این خصوص نیز گفتمانهایی که میخواهد مطرح شود مهم است. به نظر من گفتمان اصولگرایان، اصلاحطلبان و مستقلین بیات شده است و هر چه بود را خرج کردند. از عدالت و مهرورزی گرفته تا تغییر و اصلاحات و ... بنابراین الان نیازمند ظهور یک گفتمان جدید هستیم تا بتواند با مردم ارتباط برقرار کرده و مطالبات آنها را وارد عرصه انتخابات کند در غیر این صورت انتخابات مجلس آینده را با ۴۰ ــ ۳۰ درصد آرا میتوانیم برگزار کنیم.
الان نیازسنجی و گفتمانسازی شده است؟ فکر میکنید قرار است چه گفتمانی مطرح شود؟
در مجمع خودمان که اصولگرایی است با اینکه از منتقدان اصولگرایی هم هستم همیشه این را گفتهام که باید روی بحث گفتمان غالب در انتخابات که موجآفرین باشد، کار کنیم و اتاقهای فکر مشغول تولید برنامه باشند و بهجای افراد به برنامه رای بدهیم. بالاخره رقابت هم وجود دارد و جناحها و گروهها حرفهای متفاوتی را مطرح میکنند و همین گفتمانهای مختلف و تضاربآرا میتواند فضای انتخابات را گرم کند. اینکه رقیب نداشته باشیم و خودمان با هم رقابت کنیم مشارکت را کم میکند. همین شرایطی که ما در آن قرار داریم؛ اصولگرایان میخواهند با سه لیست در انتخابات حضور پیدا کنند و از آنطرف بخشی از اصلاحطلبان قهر کردهاند و گروهی از آنها میخواهند چراغخاموش بیایند و عدهای هم که از انتخابات اعلام برائت میکنند. ولی اگر تنور انتخابات گرم شود، البته با این احزاب، گروهها و تشکلهای سیاسی بعید میدانم چندان گرم شویم، ممکن است ولرم شویم.
یعنی احزاب و تشکلهای فعلی توان گرمکردن تنور انتخابات را ندارند.
بله، اما اگر یک گفتمان غالب شکل گیرد که در حوزه اقتصاد، مسائل اجتماعی، آزادی و موضوعات مختلف حرف برای گفتن داشته باشد میتواند یخزدهها را گرم کرده و آنها را وارد صحنه کند و آن ۴۰ درصدی که هیچ زمانی رای نمیدهند را تشویق به حضور در انتخابات کنند.
با توجه به نکاتی که اشاره داشتید خود شما و مجموعه شما که میگویید در این خصوص کار تحقیقاتی انجام دادهاید، به گفتمان خاصی رسیدهاید؟
بله. ما یک گفتمانی داریم. سال ۸۴ کتابی در این باره چاپ کردم و ما در آنجا چالشهای ۲۰ ساله آینده را مورد بحث و بررسی قرار داده و چالشهای امنیتی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... را پیشبینی کرده ــ که بسیاری از آنها الان اتفاق افتاده است ــ و براساس آن گفتیم چگونه میتوان این چالشها را به فرصت تبدیل و از آنها برای تقویت امنیت ملی و ارتقای منافع ملی استفاده کنیم. همه این موارد مکتوب شده و موجود است؛ اما در خصوص گفتمان انتخابات آینده اعتقاد دارم گفتمان غالبی که میتواند مردم را وارد صحنه کند این است که من رای میدهم پس هستم! یعنی این باور باید برای تکتک آحاد ملت ایجاد شود که رای او اثرگذار است و میتواند سرنوشتساز باشد و تغییر و تحول ایجاد کند. اگر این کار را کنیم موفق خواهیم شد. من خودم نامزد نیستم، اما به دوستانی که از شهرهای مختلف نامزد شدهاند توصیه کردهام دنبال این نباشید که رای بیاورید، دنبال این باشید که مردم بیایند و رای بدهند، حتی اگر قرار است که به شما رای ندهند. این ایرادی ندارد. ما دنبال این نیستیم که به مقبولیت نظام خدشهای وارد کنیم.
یعنی مشارکت از رایآوری مهمتر است؟
بله. جنگ روانی است و میخواهند مقبولیت نظام را زیر سؤال ببرند و بعد ضربه بزنند. دولتی که پشتوانه مردمی نداشته باشد و نظامی که نتواند حمایت مردم را داشته باشد آسیبپذیری بالاتری دارد و چانهزنی او در روابط بینالملل پایین میآید و از سوی دیگر از نظر مسائل اجتماعی هم آسیبپذیر میشود و ممکن است در حکمرانی دچار مشکل شود، بنابراین هدفگذاری اصلی باید روی تقویت مشارکت باشد.
تشکر میکنم. اگر نکته پایانی دارید بفرمایید.
من اعتقاد دارم انتخابات پیشرو حکم مرصاد سیاسی را دارد و در این مرصاد سیاسی تمام دشمنان ما به وحدت و انسجامی رسیدهاند و حتی صهیونیستهای شکستخورده در غزه هم دنبال این هستند که در اسفندماه انتقام بگیرند. کسانی که زخمخورده هستند، چه ایادی بیگانگان، چه داخلی و چه کسانی که از مرزهای امنیتی ما عبور کردند منتظر این فرصت هستند. مرز امنیتی فیزیکی نیست که بگوییم جلوی آن را گرفتیم و کسی نمیتواند وارد شود. مرز امنیتی یعنی اینکه وارد شبکه اجتماعی شما میشود و کاری میکند که افکارعمومی شما تحت تاثیر قرار گیرد و به این ترتیب سربازگیری میکند و بهعینه میبینم که در شبکههای اجتماعی با پول ملت و نیروهای ما برای جنگ بلندمدتی علیه ما سربازگیری میکنند. من به وزیر کشور و رئیسجمهور هم گفتم در مقابل این تهاجم و جنگ هیبریدی که در مرصاد سیاسی میخواهد اتفاق افتد نباید فقط دفاع کنیم بلکه باید آفند هم داشته باشیم. اینکه بشینیم و بگوییم مردم میآیند درست نیست. باید با برنامه ورود کرد و موانع مشارکت را برداریم و هدفگذاریها را به گونهای تعیین کنیم که مردم برای حضور در پای صندوقهای رای تشویق شده و از این حق قانونی خود استفاده کنند. به نظر من یکی از بهترین دستاوردها بعد از پیروزی انقلاب این است که در انتخابات پیشرو بتوانیم مقبولیت و مشروعیت نظام را حفظ کنیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم